
حضرت والا دیدگاه نجیب محفوظ را در مورد زندگی آشکار میکند. داستان مردی که به قلبش خیانت و به عشق پشت کرد و به دنبال زنی از طبقه اجتماعی بالا رفت تا یکی از پلههای ترقی او شود که بتواند از آن بالا برود و به هدف اول و آخرش برسد: مدیر کل.
اگر زن همان زندگی است پس هر کسی که از آن چشم بپوشد ناچار از خود زندگی نیز باید چشم بپوشد و بدین ترتیب خود را در معرض معامله به مثل قرار میدهد. حتی اگر آن شخص «عثمان بیومی» باشد که در رسیدن به هدف مقدس تلاش کند: «هدف زندگی همان راه مقدس است، راه بزرگی، یا تحقق الوهیت روی زمین است.» در حالی که او درنگ میکند و از خود میپرسد: «کدام هدف است و کدام وسیله، زن یا رتبه؟»
راهنمای خرید و مطالعه نسخه الکترونیک