
- درباره کتاب صوتی شبهای روشن:
کتاب صوتی «شبهای روشن» اثر نویسندهی بزرگ روس «فئودور داستایوفسکی» است. این داستان کوتاه در سال ۱۸۴۸ زمانی که داستایوفسکی به تازگی کار نویسندگی را با نوشتن در ستون روزنامهها و مجلات آغاز کرده بود، نوشته شده است.
- خلاصهای از کتاب صوتی شبهای روشن:
قهرمان این کتاب، پسری جوان، خیالباف و ۲۶ ساله است که در سنتپترزبورگ زندگی میکند. در تمام طول داستان مخاطب نام او را نمیداند، اما او طوری به تعریف زندگیاش نشسته که همواره برای همهی ما چهرهای آشناست. او شخصیتی عجیب و یا بهطور واضع طبع شاعرانه و لطیفی دارد؛ چرا که با اشیاء، خیابانها، خانهها و شهری که در آن زندگی میکند، همکلام میشود و با آنها پیوند عمیق عاطفی برقرار میکند. او در طول هشت سالی که در این شهر زندگی کرده است، هیچ دوست و آشنایی نداشته و درواقع تلاشی برای این موضوع نکرده است، بنابراین تقریبا شخصیتی انزواطلب دارد.
شخصیت اصلی داستان در آپارتمان کوچک خود و تنها با خدمتکار پیر خود به نام «ماترونا» زندگی میکند که گاهی با یکدیگر به مصاحبت مینشینند. او شیفتهی شبهای سنتپترزبورگ است، چراکه به او آرامش را هدیه میدهد و تقریبا عمده بخشهای کتاب در شبهنگام میگذرند. پس از آنکه شخصیت اصلی داستان در مورد خودش، عادتهایش و نوع زندگیاش برای مخاطب سخن میگوید، به بیان رابطهاش با دختر جوانی به نام «ناستنکا» میپردازد که در یکی از همان شبها در حالیکه میخواهد دختر را از شر اذیتهای یک مزاحم رها کند، او را ملاقات میکند. پس از آن، گفتوگوی بین آن دو شکل میگیرد و پسر جوان دربارهی خود و زندگیاش که تاکنون حضور هیچ دختری در آن دیده نشده، به صحبت مینشیند. پس از آن، ملاقاتهای دیگری شکل میگیرد و دختر با شرط اینکه این ملاقاتها رابطهیشان را عاطفی و عاشقانه نکند، میپذیرد که با پسر رابطهای دوستانه اما با چارچوب خاص برقرار کند. در بخش دیگر و سوم کتاب ناستنکا زندگی گذشتهاش را برای پسر جوان تعریف میکند. اینکه چگونه زندگی میکرده و اکنون منتظر معشوق خود در سنتپترزبورگ است.
هرچند که راوی یا همان شخصیت اصلی داستان، در طول کتاب تاکید بر این دارد که رابطهاش با آن دختر یک رابطه معمولی و بدون هیچ عاطفهای ست، اما اندک اندک شنوندهی کتاب متوجه خواهد شد که او بیاختیار عاشق ناستنکا شده و همواره سعی میکند تا آن را مخفی نگه دارد. شاید مهمترین کمکی که ناستنکا به او میکند، دور شدن سایهی خیالات و فانتزیهای پسر و چگونه بهتر زندگی کردن است.
آیا ناستنکا متوجه این عشق میشود یا نه، آیا هرگز میپذیرد با شخصی با چنین ویژگیهای خاص و استثنایی وارد یک رابطهی عاشقانه شود یا نه؟ و آیا معشوق ناستنکا خود را به او میرساند یا خیر؟ از جمله سوالهایی است که پاسخشان را با شنیدن این کتاب صوتی خوهید یافت.
شاید برایتان جالب باشد که بدانید این داستان کوتاه، تاکنون جرقهای برای تولید دو فیلم سینمایی بوده است؛ فیلم ایتالیایی «شبهای روشن» به کارگردانی «لوکینو ویسکونتی» بر اساس داستان همین کتاب در سال ۱۹۵۷ ساخته شد و بعدها فیلم دیگری نیز با همین نام به کارگردانی «فرزاد موتمن» در سال ۱۳۸۱ ساخته شد که فیلمنامهی آن برداشتی آزاد از همین داستان بود.
- تم کتاب شبهای روشن:
داستان کوتاه شبهای روشن توسط یک راوی بینام، با شخصیتی استثنایی بازگو میشود و شامل شش بخش دنبالهدار است که غیر از آخرین بخش داستان، باقی بخشها روایتگر داستان در طول شب هستند. محتوای این کتاب اجتماعی و رمانتیک است.
- درباره فئودور داستایوفسکی:
فئودور میخاییلوویچ داستایوفسکی نویسندهی تاثیرگذار و فیلسوف بزرگ روسی بود که در سال ۱۸۲۱ به دنیا آمد. او فرزند دوم خانوادهی داستایوفسکی بود و سرگذشت نه چندان راحتی را از سر گذراند. هرچند که او پدری باسواد و پزشک و مادری از طایفهی بازرگانان داشت، اما از اقبال ناخوشاش زمانیکه او تنها ده سال داشت، مادرش دچار بیماری سختی شد و درست شش سال پس از آن، یعنی زمانی که فئودور شانزده سال داشت، درگذشت. او که علاقهی زیادی به مادرش داشت، با از دست دادن او ضربهی بزرگی را متحمل شد. چراکه مادرش خانمی مهربان، دارای روحیهای لطیف و هنرمند و فوقالعاده صبور بود و ساز گیتار را به خوبی مینواخت. زمانی که فئودور یازده سال داشت و مادرش به دلیل تشدید بیماری، خانه را ترک کرده بود، او توسط پدرش به مدرسهی شبانهروزی فرستاده شد. داستایوفسکی در سال ۱۸۳۸ در رشتهی مهندسی ارتش قبول و برای ادامه تحصیل به سنتپترزبورگ راهی شد. یک سال پس از آن نیز پدرش که از پزشکان سرشناس بود و در آن زمان بازنشسته شده و به الکل اعتیاد یافته بود، توسط شخصی به قتل رسید.
داستایوفسکی پس از پایان تحصیلاتش، شغل مهندسی در ارتش را قبول می کند، اما یک سال پس از آن، یعنی در سال ۱۸۴۴ از شغل خود استعفا داد و با دارا بودن هوش سرشار و ذکاوتی که داشت، به مطالعه تاریخ و ادبیات روس و اروپا پرداخت. بنابراین او در سن کم و در ۲۴ سالگی بسیاری از نویسندگان بزرگ دنیا و روس را میشناخت. او توانست در سال ۱۸۴۳ رمان «اوژنی گرانده» اثر «بالزاک» را ترجمه و منتشر کند. سه سال پس از آن داستایوفسکی رمان «مردمان فقیر» را منتشر کرد که داستان آن توانست «نکراسف» شاعر و روزنامهنگار معروف روسی را به گریه بیاندازد! در سال ۱۸۴۹ او زندانی و محاکمه و به مدت پنج سال به سیبری تبعید شد. او تجارب بینظیری از مردمان آنجا آموخت که بعدها منجر به خلق رمانهای «کودک و قهرمان کوچک» و «ورق پارههای سیبری» شد.
رمان «جنایت و مکافات» او که از مهمترین آثار او به شمار میآیند، در سال ۱۸۶۶ نوشته و منتشر شدند، دقیقا در برههای که او با فقر مادی و طلبکاران بسیاری مواجه شد و زندگیاش در حراج کامل بود. رمان معروف «قمارباز» نیز یک سال بعد منتشر شد. در سال ۱۸۶۸ رمان بعدی او با نام «ابله» به چاپ رسید که چندین فیلم سینمایی و تلویزیونی نیز با اقتباس از آن تولید شدند.
«شوهر ابدی»، «فریفتگان» و «مرد جوان» نیز کتابهایی هستند که به ترتیب از سال ۱۸۶۹ به چاپ رسیدند. در سال ۱۹۸۷ رمان شگرف «برادران کارامازوف» خلق شد که به عقیدهی بسیاری شاهکار این نویسندهی توانمند روسی است و زیگموند فروید آن را نقاشی کاملی از اجتماع آن دوران روسیه میدانست.
داستایوفسکی را روانشناس، فلسوف و نویسندهی خلاقی میدانند که شناخت دقیقی از مردمان و حالتهای ذاتی و درونی انسانها داشت. چرا که بسیاری از آثار او پاسخگوی سوالات زیادی در حوزهی فلسفه و مردمشناسی بود و هنوز پس از گذشت سالها از حضور او، تفکرات و آثارش همچنان در صدر لیست مخاطبان کتاب و علم فلسفه است. او با دارا بودن علمی وسیع و شخصیتی بسیار برجسته سرانجام در ۹ فوریهی سال ۱۸۸۱ درگذشت و جسم او در قبرستان «تیخوین» در کنار شاعرانی که مورد علاقهاش بودند، به خاک سپرده شد.
راهنمای خرید و مطالعه نسخه الکترونیک