Quantcast
Channel: فیدیبو
Viewing all articles
Browse latest Browse all 11952

در خانه‌ام ایستاده بودم و منتظر بودم باران بیاید

$
0
0
نمایش‌نامه‌ی «در خانه‌ام ایستاده بودم و منتظر بودم باران بیاید» درباره‌ی نوجوانی است که در سنین پایین به دلیل سخت‌گیری‌های بیش‌ازحد پدر از خانه فرار می‌کند. در این مدت مادر و خواهران در انتظار وی به سر می‌برند، اما هیچ نامه یا حتی کارت‌پستالی از او دریافت نمی‌کنند. اکنون پس از سال‌ها او به خانه برگشته و آمده تا آوارگی‌هایش را به پایان برد. در پشت جلد این کتاب می‌خوانیم: «دختر ارشد باز دیرتر ـ در سنی که دارم ـ سال‌های سال دیرتر، اگر قرار باشد شهوت مرا دوباره در برگیرد اگر میل به عشق٬ میل به عاشق و معشوق بودن از من عبور کند، میل این‌که کسی بیاید، سرانجام و مرا ببرد ـ شایسته‌ی آن خواهم بود، نه، چنین فکر نمی‌کنی؟ -من این را مانند چنان دردی تصور خواهم کرد، چنان فاجعه‌ی بی‌رحمانه‌ای، چنان مصیبتی و پیش از هر چیز، پیش از هر چیز، ریشخندی چنان شرور، یک شوخی زندگی، نه؟ که من خواهم گریخت، که می‌جویم، امیدوارم، نیروی گریختن را، کشیدن فریادی خشمناک و گریختن، که از او دور خواهم شد، که آنی را که می‌آید خواهم راند، آنی که خواهد گفت مرا دوست دارد و می‌خواهد من نیز او را دوست داشته باشم و چنین جنایت بزرگی را مرتکب می‌شود که این‌همه دیر آمده.»


راهنمای خرید و مطالعه نسخه الکترونیک

Viewing all articles
Browse latest Browse all 11952

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>