
شل سیلورستاین فقط طراح و نویسندهی کتابهای کودکان نبود. خرواری هم شعر و ترانه گفته، فیلمنامه و نمایشنامه نوشته، آهنگ ساخته و خوانندگی کرده، و قطعاتی با نمک و نبوغآمیز هم نوشته برای اجراهایی جمعو جور. این کتاب گزیدهای است از همین قطعات. قایقی خیالی دارد غرق میشود و مرد باید برای نجات یافتن، بین به دریا انداختن مادرش و زنش یکی را انتخاب کند؛ پسر خانوادهای رفته توی دستشویی و بدون هیچ توضیحی بیرون نمیآید و همه را عاصی کرده؛ زنی گیر فروشندهای سمج افتاده که اصرار دارد دیگر نیازی به صحبت کردن نیست و میشود برای همهی حرفها تابلوهایی طراحی کرد و نشان داد. آدمهای این قطعات خیلی زود میافتند به دل تجربههایی ناآشنا که گریزی ازشان نیست، و بعضی وقتها نجات مییابند، اما بعضی وقتها هم نه.
راهنمای خرید و مطالعه نسخه الکترونیک