
اقتصاد سیاسی معطوف به تبیین موضوعاتی است که رابطه بین قدرت سیاسی و ضرورتهای اقتصادی در یک جامعه را منعکس میسازد. بنابراین، «موضوع» اقتصاد سیاسی بحث پیرامون نحوه ارتباط میان حوزه سیاست و حوزه اقتصاد و «هدف» آن نیز ارائه تحلیلهای اجتماعی، سیاسی و تاریخی از فرایندهای اقتصادی است. این در حالی است که هدف علم اقتصاد، بیشتر ارائه تحلیلهای صرفاً اقتصادی از فرایندهای مذکور است . همچنین در حالیکه در سیاست و اقتصاد تحلیل کنش از واحد تحلیلی بازیگر یا کارگزار (سطح تحلیل خرد) آغاز میشود، در اقتصاد سیاسی مبنای تحلیل، ساختارهایی است که فعالیتهای سیاسی و اقتصادی در چارچوب آن ساختارها (سطح تحلیل کلان) صورت میپذیرد (هتنه، ۱۳۸۴: ۳۷-۳۶).
در این ارتباط، مهمترین دغدغه کشورها را باید مسئله توسعه دانست. نظریههای توسعه ارتباط مستقیم با سازوکارهای اقتصاد سیاسی هر جامعه دارد. اگرچه مؤلفههای مربوط به اقتصاد جهانی بر چگونگی روند توسعه در هر کشوری از جمله ایران تأثیرگذار است، اما واقعیت آن است که شکلبندیهای اقتصاد هر کشور و مؤلفههای تاثیرگذار بر نظام اجتماعی واحدهای سیاسی را باید اصلیترین عامل توسعه و همچنین تبیین نشانههای اقتصاد سیاسی در آن کشور دانست. شکلبندی و ماهیت اقتصاد سیاسی کشورها را میتوان براساس چگونگی برنامهریزی اقتصادی و راهبردی آن کشورها ملاحظه نمود. برنامهریزی را باید به عنوان یکی از مؤلفههای تعیینکننده رابطه اقتصاد، جامعه و ضرورتهای کنش سیاسی دانست.
راهنمای خرید و مطالعه نسخه الکترونیک