Quantcast
Channel: فیدیبو
Viewing all articles
Browse latest Browse all 11952

گوشه‌نشین

$
0
0
سی و پنج سالگی وقت کنار کشیدن از مسابقه است؛ البته اگر مسابقه‌ای در کار باشد. من درست در شرایط چنین انتخابی بودم. همان موقع هم دیر شده بود، تا چهل سالگی فاصله‌ای نداشتم. اگر این ارثیه پیش‌بینی‌نشده گیرم ‌نمی‌آمد از غصه ‌می‌مردم. قبول دارم که خیلی به‌ندرت پیش ‌می‌آید اما هنوز هم عموهای آمریکایی هستند، مگر این‌که عموی من آخرینشان بوده باشد. در هر صورت، هیچ‌کدام از همکارانم توی آن شرکت کوچولو، پدر، پسرعمو یا عموی آمریکایی نداشتند. حسادتشان را هم از این قضیه به رویم آوردند: «فکرش را بکنید! آدم دیگر نیازی به کار کردن نداشته باشد!» خداحافظی من با آن‌ها کوتاه بود. آن‌ها‌ را به نوشیدنِ بوژوله توی کافه محل مهمان کردم، حتی ژولیِت را هم تا حالا به آن‌جا‌ دعوت نکرده بودم. از این بابت همیشه دلخور بود. بعد از جدایی، از هم بی‌خبر بودیم. رئیس شرکت که از دوست‌دخترم هم دلخورتر بود، در مورد من گفته بود: «انتظار این ارثیه را داشته»؛ عجیب است، چون من خودم انتظار چنین ارثیه‌ای را نداشتم. قانون ‌‌این‌طور بود که باید سه ماه پیش از آن‌که از شرکت بروم اعلام کنم. شک نداشتم که رئیس موقع خداحافظی الکی به من ‌می‌گوید: «مشکل بتوانم کس دیگری مثل شما پیدا کنم.»


راهنمای خرید و مطالعه نسخه الکترونیک

Viewing all articles
Browse latest Browse all 11952

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>