
بولگاکف معتقد است بدبختیهای ناشی از «انقلاب کبیر کمونیستی» به «دیوانگیهای اکتبر» ارتباطی ندارد و بیشتر زاییده «دیوانگیهای مارس» است. بهنظر او انقلاب بورژوازی و هرجومرج حاصل از آن و نیز ناتوانی لیبرالهای شعارزدهای که به قدرت رسیدهاند روسیه بزرگ و پارهپاره شده را جوری اداره میکنند که مملکت در حال سقوط به ته چاه «بیآبرویی و تیرهروزی» است.
ایمان نویسنده به روزهای روشن آینده، زمانیکه «میهن واژگونبخت» و «بهخون نشسته و ویرانشده آرامآرام به پا خواهد ایستاد...» از پس مقاله کاملاً احساس میشود.
بولگاکف در پایان مقاله پرشور خود نسلهای آینده را از تکرار «دیوانگی» برحذر میدارد. او بدون هراس از ابراز دیدگاههای سیاسیاش، تا آخر عمر به آنها وفادار ماند. بولگاکف در دومین نامه مشهور خود به حکومت استالین، مورخ ۲۸ مارس ۱۹۳۰ مینویسد: «من عمیقا به جریانهای انقلابی که در کشور عقبماندهام رخ داده است، هیچگونه باوری ندارم.» بولگاکف «رشد عظیم فکری ـ فرهنگی» مردم را که به عقیده او تنها به دست «بهترین طبقه کشور» یعنی طبقه روشنفکر روسیه میتواند عملی شود در تقابل با انقلاب قرار میدهد. بولگاکف با صحبت در باره «رشد عظیم فکری ـ فرهنگی» همواره پیامدهای مخرب سالهای انقلاب را، که خود شاهد زنده آن بود، به خاطر میآورد.
راهنمای خرید و مطالعه نسخه الکترونیک