
تا آن لحظهای که آنابت مجسمهی منفجر شده را دید، احساس میکرد که آمادگی انجام هرکاری را دارد.
به عرشهی کشتی جنگی پرندهشان آرگو ۲ رفت و چندینبار منجنیقانداز را چندبار کنترل کرده تا مطمئن شود که قفل است. اطمینان حاصل کرد که پرچم سفید (به نشانهی صلح) بر بالای دکل کشتی نصب شده. به همراه سایر خدمهی کشتی نقشه، نقشهی پشتیبانی و نقشهی پشتیبانیِ نقشهی پشتیبانی را بررسی کرد.
مهمتر از همه، همراهِ دیوانهی جنگشان، مربی گلسون هج را کناری کشید و تشویقش کرد که در کابینش بماند و به تماشای فیلم تکراری قهرمانان هنرهای رزمی بنشیند. همانطور که در حال پرواز با کشتی جنگی سحرآمیز یونان باستان به طرف دشمن بالقوهشان، اردوگاه رومیها در پرواز بودند، آنابت اندیشید که تنها چیزی که کم دارند، یک ساتیر گرمکن پوشیده است که چماقی را دور سرش بچرخاند و فریاد بزند: «بمیر!»
راهنمای خرید و مطالعه نسخه الکترونیک